اين جسد يک پسر عاشق است كه در كنار قبر دوست دخترش خود كشى كرد
ا
ين پسر كه عاشق دختر ميشه که خانواده دختره اون رو بهش نميدن و ميگن دخترمون الان سنش كم است. بزار يك دو سال بگذره.
بسره ميره انگليس هر روز با موبايل و اينترنيت با دختره در ارتباط بود.
بهش ميگه هر چه زودتر برميگردم دوباره ميام خواستگاريت ولى خانواده دختره فيسبوك و موبايل رو از دختره ميگيرن تا ازهم خبری
نداشته باشن. دختره رو ميدن به يكى ديگه. روزى دختر از يه رفيقش موبايل ميگيره با پسره تماس ميگيره ميگه منو به اجبار دادن ه
يک پسر ديگه قراره 2 روزه ديگه عروسى بكنيم . پسره ميگه نميزارم ، تو مال منى. دختره ميگه بدنم يا مال تو است يا مال خاك.
شب عروسى دختر وقتى ميرن اتاق، ميره دست شویی و اونجا شاهرگ خودشو ميزنه و ميميره
پسر برميگرده ميبينه عشقش بخاطر اون خودشو كشته، ميره سر قبر دختره اونم خودشو ميكشه .كردستان عراق.اربيل
دخترک روبه مزار پسر ایستاد.برایش از دلتنگیش گفت..از اغوشی که این روزهاخیلی هوایش را کرده....
از شوخیهای دلنشینش..ازچشمان مهربانش..ازحرفهای نگفته اش...از یک دنیا بغض...برایشکادو گرفته بودتا لبخندش را ببیند!
هقهق گریه هایش به اسمان بلند شده بود...
دختر:برات...کادو....برات یه دسته گل گلایل...یه شیشه گلاب...ویه بغض طولانی اوردم..!
پنجشنبه ها دیگه بدون تو خیابون صفایی نداره...!
اینجاکنار خانه ابدیت میشینمو فاتحه میخونم...
نه اشک وفاتحه...اشک وفاتحه و دلتنگی امان...
دنیای من....!تو خیلی وقته که ...
ارام بخواب فرشته ی کوچ کرده من..
دیگرنگران قرصهای نخورده ام...لباس اتو نکشیده ام..وصورت پف کرده از بیخوابیم نباش....!
بعداز تو دیگر زن نیستم اگر بخندم....
اما..تو ارام بخواب
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1