هرجا که عشق است ثروت و موفقيت هم هست!


عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وبلاگ من خوش آمدید

وبلاگم چطوربود؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان حس مبهم و آدرس lucky132.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 357
بازدید دیروز : 174
بازدید هفته : 531
بازدید ماه : 1697
بازدید کل : 60882
تعداد مطالب : 332
تعداد نظرات : 670
تعداد آنلاین : 2

آمار مطالب

:: کل مطالب : 332
:: کل نظرات : 670

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 2
:: تعداد اعضا : 4

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 357
:: باردید دیروز : 174
:: بازدید هفته : 531
:: بازدید ماه : 1697
:: بازدید سال : 21709
:: بازدید کلی : 60882

RSS

Powered By
loxblog.Com

هرجا که عشق است ثروت و موفقيت هم هست!
پنج شنبه 26 دی 1392 ساعت 12:2 | بازدید : 503 | نوشته ‌شده به دست کاترین | ( نظرات )

زني از خانه بيرون آمد و سه پيرمرد را با چهره های زیبا جلوي در ديد.

 

به آنها گفت: « من شما را نمي شناسم ولي فکر مي کنم گرسنه باشيد، بفرمائيد داخل تا

 

چيزي براي خوردن به شما بدهم.»

 

آنها پرسيدند:« آيا شوهرتان خانه است؟»

 

زن گفت: « نه، او به دنبال کاري بيرون از خانه رفته.»

 

آنها گفتند: « پس ما نمي توانيم وارد شويم منتظر می مانیم.»

 

عصر وقتي شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را براي او تعريف کرد.

 

شوهرش به او گفت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائيد داخل.»

 

زن بيرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمي شويم.»

 

زن با تعجب پرسيد: « چرا!؟» يکي از پيرمردها به ديگري اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت

 

است.» و به پيرمرد ديگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقيت است. و نام من عشق است، حالا

 

انتخاب کنيد که کدام يک از ما وارد خانه شما شويم.»

 

زن پيش شوهرش برگشت و ماجرا را تعريف کرد. شوهـر گفت:« چه خوب، ثـروت را دعوت

 

کنيم تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولي همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقيت را دعوت

 

نکنيم؟»

 

فرزند خانه که سخنان آنها را مي شنيد، پيشنهاد کرد:« بگذاريد عشق را دعوت کنيم تا خانه پر از عشق و محبت

 

شود.»

 

مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بيرون رفت و گفت:« کدام يک از شما عشق است؟ او مهمان ماست.»

 

عشق بلند شد و ثروت و موفقيت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسيد:« شما ديگر چرا مي

 

آييد؟»

 

پيرمردها با هم گفتند:« اگر شما ثروت يا موفقيت را دعوت مي کرديد، بقيه نمي آمدند ولي هرجا که عشق است

 

ثروت و موفقيت هم هست! »




:: موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
ماریا در تاریخ : 1392/10/26/4 - - گفته است :
یادمان باشد





وقتی کسی را به خودمان وابسته کردیم





در برابرش مسئولیم...





در برابر اشکهایش





شکستن غرورش





لحظه های شکستنش در تنهایی





و لحظه های بی قراریش





و اگر یادمان برود





در جایی دیگر





سرنوشت یادمان خواهد آورد





و این بار ما خود فراموش خواهیم شد







کتی جون مثل همیشه وبت عااااااااااااااالیییهههههههههه هههههههه
پاسخ:ممنون عزیزم


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: